احتیاطِ بی‌خرد، ترس است

جستاری از یاور.م در باب ترس و احتیاط، این نوشتار پاسخ به پرسشی درباره ترس و اقدام در یک گروه مکاتبه‌ای خصوصی و در دفاع از نظریه اراده ناگزیر بوده؛ که به دست ما رسیده است.

ترس و احتیاط را میامیز که این کار، ضریب خطا افزایش دهد. آنچه موجب احتیاط می‌شود، شکلی دو ریشه از ترس است که در یک ریشه با ترس شریک است، اما ریشه‌ای دیگر در خرد دارد. 

پس احتیاطِ بی‌خرد مساوی با ترس است؛ و همین احتیاطِ بی‌خرد، موجب می‌شود خطاهای بیشتری مرتکب شوید. برای مثال کسی را در نظر بگیر که در یک سوی دره ایستاده؛ فاصله‌اش تا سوی دیگر، تنها یک قدم است. اما از عمق دره می‌ترسد و نمی‌تواند از یک شکاف چهل سانتیمتری بپرد؛ در حالی که فاصلهٔ هر قدمش احتمالاً شصت و پنج سانتیمتر است. 

در آن سوی، آرامش و امنیت است؛ در این سوی، بیمِ گزند خزفستران، پس در جا می‌ماند و در گزند جانوران سمی بوده و در نهایتخوراک ایشان می‌شود. اما اگر خردورزی می‌کرد و بدون توجه به احتمال بعید سقوط، همان یک قدمِ چهل سانتی را برمی‌داشت، به سلامت عبور می‌کرد و بلایی بر سرش نمی‌آمد.

در نتیجه احتیاطت باید همواره با تعقل و خردمندی همراه باشد؛ و بدان که بدون خرد، یکی از این دو حالت پیش می‌آید: یا به «بی‌احتیاطی» می‌رود؛ که از آن هم بدتر، «بی‌پرواییِ کورکورانه» است (که گاه جربزه[1] نیز خوانده‌اند و پیرامون آن توضیحی را پی‌نوشت می‌کنم). یا به «بزدلی» می‌رسد که زاییده ترس و احتیاطِ بی‌رویه است. آری دوست من، هر دو، زیانبارند و بکوش که خردمندانه از بیم سقوط به کام خصم در نیفتی.

یاور.م



[1] این واژه پارسی معرب شده است، یعنی از آن واژگانی است که تازی از ملل مقهور به تاراج می‌برد و زبان ناقص و ضعیف و بیگانه با خرد و معانی را پرورش می‌داد. جربزه را ریشه در گربز باشد.