آغاز سخن:

در فضای فکری حاکم بر آثار یاور.م، مرز دقیقی بین «جستجوگر صادق» و «متعصبِ خودفریب» وجود دارد. این مرز، با واژه‌ی تند و دقیق «بی‌شعوری» تعریف می‌شود. یکی از مخاطبان، با طرح پرسشی دربارهٔ روش صحیح تعامل فکری، پاسخ کوتاه و شفافی از یاور.م دریافت کرد که در ادامه می‌آید:

پرسش مخاطب:
«لطفا نظر خود را در این مورد بیان کنید: دربارهٔ آنچه که نمی‌دانیم، سوال کنیم. دربارهٔ آنچه که فکر می‌کنیم می‌دانیم، صحبت کنیم. چون امکان دارد اشتباه کرده باشیم. داشته‌های فکری و دانسته‌هایمان را پیش اهلش ارائه کنیم، با این کار فضای نقد و راستی‌آزمایی را برای خودمان ایجاد خواهیم کرد و دارای ظرفیت خواهیم شد.»

پاسخ یاور.م:

«بی‌شعوری است. اصرار بر ندانستن و اصرار بر دانایی را بی‌شعوری می‌دانم و بی‌شعوری را جرم تلقی می‌کنم. از این روی هر روز این مضمون و عبارت را در زیر نوشته‌هایم و یا در خلال برخوردهایم می‌بینید: ندانستن عیب نیست اما بی‌شعوری عیب است و از نظر من بی‌شعوری جرم هم هست.»

یاور.م

تحلیل کوتاه از انجمن ادیبان:
پاسخ یاور.م ممکن است در نگاه اول تند به نظر برسد، اما حمله‌ای است به رایج‌ترین بیماری فکری عصر ما: نفسِ "حرف حق زدن" بدون "حقیقت‌جویی". او میان «ندانستنِ» صادقانه (که نقطهٔ آغاز دانایی است) و «بی‌شعوری» (که اصرار بر جهل یا ادعای دانایی بی‌پایه است) تمایزی قاطع می‌گذارد. از نگاه او، بی‌شعوری یک خطای شخصی نیست؛ یک «جرم» است چون بنیان‌های گفت‌وگوی اصیل را ویران می‌کند. این موضع، سکوی پرتابی است برای ورود به جهانی که در آن، تنها صداقت است که ارزشمند شمرده می‌شود.