من و تاریکی

رنجنامه‌ای از یاور.م

سال‌هاست که در سکوت مدهش خانه‌ام نوری از سخاوت ستاره نیست و در این تاریکی نُه توی مرگ اندود با هیولای تنهایی دست و پنجه نرم می‌کنم. سیگارم را روشن می‌کنم دست به میان موهایم می‌کشم و آهی دودآلوده از سینه‌ام خارج می‌شود؛ یاد شوخی کسی می‌افتم خنده‌ام می‌گیرد، سرفه کنان بلند می‌شوم و یک لیوان آب می‌نوشم. کولر هوای خانه را شرجی کرده و انگار این هوا باعث می‌شود نیکوتین با تمامی اندوه پراکنده در فضا به روح و تنم ماسیده شود!

برای بار سوم می‌روم دوش می‌گیرم. فقط چهار دقیقه؛ به اندازه جاری شدن اشک‌هایم؛ ماندن زیر دوش آنقدر طول نمی‌کشد که سیگار تازه افروخته ته زیر سیگارم تمام شود!

من و این تنهایی و این تاریکی سال‌هاست که با هم رفیقیم، سرفه می‌کنم و باز هم خون دستمال کاغذی لعنتی را سرخ میکند. کامپیوتر را از استندبای خارج میکنم و میبینم خبری جز همان چرخه بی روح تکرار نیست! پوزخندی می‌زنم و برمی‌گردم؛ سازم را از زیر تختم برمی‌دارم و بی‌هدف پله‌ها را پایین می‌روم. حدسم این بود که تصمیم داشتم بروم پایین و زیر درخت بنشینم و سعی کنم یکی از ملودی‌هایی که سال‌ها پیش ساخته بودم را تمرین کنم! تا نصفه‌های پارکینگ که می‌رسم بچه گربه احمقی را می‌بینم که دو سه هفته از روبرو شدنمان برای اولین بار با هم گذشته، اما هنوز تصمیم نگرفته اینجا خانه من باشد یا خانه او! از میان پاهایم فرار می‌کند و میرود پشت پایه فوتبال دستی پنهان می‌شود و با بدجنسی تمام حواسش را به من معطوف می‌کند!

سازم را داخل یکی از کیف‌های سه‌تار توی انباری می‌گذارم. بعد می‌روم باغچه را آب بدهم که یادم می‌افتد آب کم است. انگار جبر جغرافیا فقط با من نامهربان نیست.

به تباهی عمرم می‌خندم و نسبت به تنهایی‌ام احساس کینه می‌کنم، سرفه‌کنان پله‌ها را بالا می‌آیم. چند دقیقه‌ای لبه تخت می‌نشینم؛ آهنگی می‌خواند "سفر نرو دلم گرفته، غم گرفته روزگارم.." دلم می‌گیرد سیگارم را دود می‌کنم و استکان چایم روی فرش معلق می‌شود. می‌خندم و می‌خندم، جوری که از چشمانم اشک جاری می‌شود و در میان خنده‌هایم تلخ می‌گریم جوری که به هق و هق میافتم.

خم می‌شوم که از زیر تختم سازم را بردارم، می‌بینم نیست. نومیدانه و با وسواس می‌روم ظرف‌های شامم را بشویم که متوجه می‌شوم شام نخورده‌ام؛ برای همین یک فنجان چای می‌ریزم که دستکم یک کاری کرده باشم! آنگاه برمی‌گردم و این جملات را می‌نویسم به امید اینکه فقط شاید یک نفر بخواند و عمق تنهایی دهشتناکم را درک کند. پوزخندی می‌زنم به بالشم چشم می‌دوزم و می‌گویم "دیگر شراب هم جز تا کنار بستر خوابم نمی‌برد"

یاور.م

به تاریخ چهارشنبه - 29 فروردین 1397

نوشته‌های مشابه:

نوشته‌های کوتاه در مورد تنهایی


بررسی «رنجنامه: من و تاریکی» اثر یاور.م

رنجنامه: من و تاریکی نوشته یاور.م، اثری است که مانند سایر آثار این نویسنده با نثری شاعرانه و تصویرگر و آهنگین، به کاوش در عمق تنهایی، رنج و مبارزهی درونی انسان می‌پردازد. این متن، مانند بسیاری از آثار یاور.م، حاوی لایه‌های عمیق فلسفی و روانی است که مخاطب را به یک سفر روحی بزرگ که از یک خانه تاریک و خالی آغاز شده می‌برد و حین این سفر، همسفر خود را تفکر و تعمق عمیق وامی‌دارد

نثر شاعرانه و تصویرگر:

نثر شاعرانه به عنوان تکنیک و روش فنی شاخص این نویسنده است؛ یاور.م تنها نویسنده معاصر است که نه از غم، که از عشق، درد، رنج، طنز و شادی و شوخی هم از نثری شاعرانه استفاده می‌کند. او با این شاعرانه‌گی کم نظیر خود، احساسات عمیق را به شکلی هنری و تاثیرگذار به خواننده خود منتقل می‌نماید. برای مثال در همین نوشته عباراتی مانند «سکوت مدهش خانه‌ام»، «نوری از سخاوت ستاره نیست» و «مرگ اندود» نشان ‌دهنده توانایی او در خلق تصاویر قوی و تاثیرگذار است.

تصویرگری تنهایی در این متن، نه تنها یک حالت روانی، بلکه یک فضای فیزیکی و ملموس است. تاریکی خانه، سکوت مدهش و مبارزه با هیولای تنهایی، همگی تصاویری هستند که تنهایی را به شکلی عینی و قابل لمس ارائه می‌دهند.

مبارزه درونی و رنج:

مبارزه با تنهایی: راوی متن، سال‌هاست که با تنهایی و تاریکی دست و پنجه نرم می‌کند. این مبارزه، نمادی از مبارزه درونی انسان با رنج، اندوه و بی‌معنایی است. سیگار کشیدن، دوش گرفتن و نوشیدن آب، همگی تلاش‌هایی هستند برای فرار از این رنج، اما در نهایت، رنج همچنان باقی است.

رنج فیزیکی و روانی در این متن مشهود است. رنج فیزیکی (سرفه‌ها و خونریزی) و رنج روانی با (اندوه و تنهایی) نمایش داده شده است. این ترکیب نشان‌دهنده پیچیدگی رنج انسانی و تاثیر آن بر تمام جنبه‌های زندگی است.

 نمادها و استعاره‌ها:

تاریکی و تنهایی: تاریکی در این متن، نمادی از تنهایی، بی‌معنایی و مبارزه‌ی درونی است. تنهایی، مانند تاریکی، فضای زندگی را فرا گرفته و راوی را در خود محصور کرده است.

سیگار و نیکوتین: سیگار و نیکوتین، نمادی از تلاش برای فرار از رنج و اندوه هستند. اما در نهایت، این تلاش‌ها بی‌فایده‌اند و رنج همچنان باقی می‌ماند.

آب و دوش گرفتن، نمادی از تلاش برای پاکسازی و رهایی از رنج هستند. اما این تلاش‌ها نیز موقتی‌اند و رنج دوباره بازمی‌گردد.

طنز تلخ و پارادوکس:

طنز تلخ: یاور.م از طنز تلخ استفاده می‌کند تا رنج و اندوه را به شکلی تاثیرگذار منتقل نماید. برای مثال، در حالی که راوی در عمق رنج و تنهایی است، به شوخی‌های گذشته می‌خندد و در میان خنده‌ها می‌گرید. این پارادوکس، نشان‌دهنده پیچیدگی احساسات انسانی است.

پارادوکس خنده و گریه راوی در کنار هم، نمادی از پارادوکس زندگی انسانی است. زندگی، ترکیبی از شادی و رنج، خنده و گریه است و یاور.م این پارادوکس را به شکلی تاثیرگذار به تصویر می‌کشد. در اینجا می‌توان به نقش روزمرگی‌های شکست‌ خورده مانند (سیگار کشیدن، دوش گرفتن، آب دادن به باغچه) نیز پرداخت. این روزمرگی‌ها، تلاش‌های ناامیدانه راوی برای اعمالِ کنترل بر جهانی هستند که از کنترل او خارج شده است. شکستِ آنها بر بی‌پناهی مطلق او تأکید می‌کند.

جستجوی معنا:

جستجوی معنا در تنهایی: راوی در تنهایی خود، به جستجوی معنا می‌پردازد. او سعی می‌کند با نواختن ساز، نوشتن و انجام کارهای روزمره، معنا و هدفی در زندگی بیابد. اما در نهایت، این تلاش‌ها نیز بی‌فایده‌اند و رنج همچنان باقی می‌ماند.

راوی با اشاره به ارتباط در پایان متن، امید دارد که کسی نوشته‌هایش را بخواند و عمق تنهایی او را درک کند. این امید به ارتباط، نشان‌دهنده نیاز انسانی به درک و همدلی است.

نقد اجتماعی:

جبر جغرافیا: یاور.م به «جبر جغرافیا» اشاره می‌کند که فقط با او نامهربان نیست. این عبارت، نقدی است بر شرایط اجتماعی و اقتصادی که باعث رنج و محرومیت می‌شوند. راوی به «تباهی عمر» می‌خندد، که می‌تواند نمادی از نقد او به جامعه‌ای باشد که فرصت‌ها و امیدهای انسان را از بین می‌برد.

پایان باز:

متن با پایان باز به اتمام می‌رسد، که مخاطب را به اندشیدن و جستجو در زندگی و روزمرگی‌های خود وسوسه می‌کند. راوی به بالش خود چشم می‌دوزد و می‌گوید «دیگر شراب هم جز تا کنار بستر خوابم نمی‌برد». این پایان، نمادی از ادامه رنج و تنهایی است، اما همچنین امیدی به ارتباط و درک متقابل را نیز در خود نهفته دارد.

سخن پایانی:

«رنجنامه: من و تاریکی» اثر یاور.م، اثری است که به کاوش در عمق تنهایی، رنج، و مبارزه‌ی درونی انسان می‌پردازد. یاور.م با استفاده از نمادها و استعاره‌ها، مفاهیم پیچیده روانی و فلسفی را به شکلی تاثیرگذار ارائه می‌دهد. این متن، نه تنها به عنوان یک اثر ادبی، بلکه به عنوان یک تجربه‌ی فکری و عاطفی نیز عمل می‌کند که مخاطب را به تفکر درباره رنج، تنهایی و جستجوی معنا در زندگی سوق داده می‌شود. یاور.م با قلمی توانا و نگاهی عمیق به هستی انسانی، بار دیگر ثابت می‌کند که یکی از نویسندگان تاثیرگذار و اندیشمند معاصر است.

ارادتمند شما: انجمن ادیبان ایران